نتایج جستجو برای عبارت :

داستان بلند پستوی شهر خیس از صفحه 367 الی 377

جواب نگارش دهم صفحه 119 انشا صفحه 119 دهم انشا صفحه 119 نگارش دهم انسانی انشا صفحه ۱۱۹ نگارش دهم نوشته داستان گونه نگارش دهم نوشته داستان گونه پایه دهم مثل نویسی صفحه 122 نگارش دهم نوشته ای داستان گونه بنویسیدپیش ازنوشتن عناصر آن را مشخص کنید
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
این داستان یک قهرمان نیست
داستان یک انسان عادی هم نیست
داستان کسی است که در بیشتر کارهای زندگی شکست میخورد، فرصت و توان بلند شدن پیدا نمیکند و مانند همه ی ما غرق میشود
ولی او ضد قهرمان هم نیست
یک انسان خوب با تصمیمات و اقبالی بد
درست مثل بعضی از کسانی که هر روزه در کنارمان زندگی میکنند.
ادامه مطلب
ما اینجا مجموعه داستان های توپخانه رو منتشر می کنیم و این اولین داستان من هست که داستان هارو به صورت پاورپوینت در اختیارتون میزارم.این داستان که اسمش هست انتقام رو تا چند روز آینده براتون میزارم...
اما بریم یه پیش داستان ازش داشته باشیم:
شما نخواهید مرد...
از روی تخت بلند می شوید.فضا مرموزه...تا جایی که چشم کار می کند هی چنشانه ای از حیات دیده نمی شود.فقط سرباز مرده...
شما حتی نمی دانید کجا هستید.اما سعی می کنید با بی سیم با مرکز ارتباط برقرار کنید
نام کتاب : مثل هاو قصه هایشان ( قصه های تیر )نویسنده : مصطفی رحماندوستانتشارات : محراب قلمتوضیحات : این کتاب دارای «۱۳۹» صفحه می باشد که به صورت داستان داستان آمده و در پایان هر داستان نویسنده می گوید که با چه مثلی ارتباط دارد و مناسب گروه سنی ( ج و د ) می باشدقطعه ای از کتاب :این بار نیازی به تنبیه و قهر و غضب هم نبود نوکر از جا بلند شد و رفت تا برای اربابش آب بیاورد و صد البته خودش هم پیاله ی آبی بنوشد و از تشنگی نجات پیدا کند از آن به بعد درباره کس
وانتی تو کوچه داد میزنه سبزی دارم سبزی تازه.
من فکرمو بلند بلند تکرار میکنم: کاش من جای این وانتیه بودم. سبزی می فروختم. می رفتم.
خواهرم بلند بلند می خنده.
منم بلند بلند می خندم.
اما جنس خنده هامون فرق می کنه و این رو فقط من می دونم.
سلام به بینندگان عزیز 
اگر مایل هستید می تونید داستان های کوتاه، شعر، متن و حتی داستان های بلند خودتون رو برای ما ارسال کنید تا در وبلاگ قرار داده بشه
ارسال متن ها از طریق :ghassam.m84@gmail.com
ارسال متن ها مانند نمونه زیر و به ترتیب باشد:
نام و نام خوانوادگی
نوع متن (شعر، داستان...) 
عنوان 
متن
مطالب ارسالی پس از تایید در وبلاگ قرار می گیرد.
حتما شرکت کنید
بالاخره بعد از نزدیک هشت ماه چشم انتظاری، امروز خبر گرفتن مجوز چاپ کتابم صادر شد. مجموعه ای از بیست داستان کوتاه که خیلی رویشان کار کرده ام. شاید اغراق نباشد بگویم روی یک داستان سه صفحه ای صد هزار تومان هزینه کرده ام. از هزینه نقد و وقتی که روی هرکدام گذاشته ام و کلاس هایی که بابت آموزش داستان گذرانده ام و ...
ادامه مطلب
نیمه داستان، صفحه ۶۴.
همان تار مویی که لابلای داستان خواندن برایت، غنیمت گرفتم و لای کتاب گذاشته بودم دلم را لرزاند و آیا اینکه دلم را لرزاند، تعبیر درستی است وقتی جای ادامه دادن داستان حالا دراز کشیده‌ام توی تراس و نشسته‌ام به خیال؟
پکیج کامل منابع درس داستان بلند کارشناسی ارشد
دانشگاه پیام نورداستان بلند جزوه دروس اصلی و اختصاصی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ اراﺋﻪ دروس داﻧﺸﺎﻩ ﻴﺎم نور  ﺎرﺷﻨﺎﺳ ارﺷﺪ زﺑﺎن و ادﺑﻴﺎت انگلیسی می باشد.


 
دانلود پکیج کامل منابع درس داستان بلند در ادمه مطلب
ادامه مطلب
وقتی لیست نامزدهای بهترین فیلم گولدن گلاب را دیدم با فیلم get out آشنا شدم. به صفحه imdb این فیلم سر زدم. نمره بالای فیلم توجهم را جلب کرد. بعدها که لیست نامزدهای اسکار ۲۰۱۸ هم منتشر شد این فیلم را جزء نامزدهای بهترین فیلم دیدم. در نتیجه تصمیم گرفتم به تماشای فیلم بنشینم.
فیلم get out اولین فیلم بلند جوردن پیل و محصول سال ۲۰۱۷ است. این فیلم در ژانر ترسناک و معماگونه ساخته شده است. «برو بیرون» داستان رابطه عاشقانه یک پسر سیاهپوست و یک دختر سفید پوست است
لابیرنت
گروه ادبیات و کتاب: قباد آذرآیین (1327- مسجدسلیمان) نزدیک به نیم قرن است که قلم می‌زند. اولین داستان او به‌نام «باران» در سال 1346 در نشریه «بازار» رشت چاپ شد، آن‌موقعی که کلاس پنجم ادبی بوده است و اولین کتابش را هم نشر ققنوس در سال 1357 منتشر می‌کند: کتابی لاغر که یک داستان سی‌صفحه‌ای برای نوجوانان بوده: «پسری آن‌سوی پل». اما حضور حرفه‌ای آذرآیین در ادبیات داستانی از دهه هفتاد آغاز می‌شود: مجموعه‌داستان «حضور» و بعدها داستان‌ها و ر
با سلام.خدمت تمامی عزیزان از صفحه ما دیدن کنید ونظرات انتقادات,و پیشنهادات خودتان در رابطه با داستان ها را برای ما بفرستید
و ببخشید که داستان شماره 3 و 4 یه جابجایی در گذاشتنشون اتفاق افتاده 
وترتیب داستانها فعلا" به این صورت است(1,2,4,3)  منتظر داستانهای یعدی باشید
دانشجویان گرامی
با سلام
صفحات مشخص شده از کتاب ابزارهایی برای موفقیت در تدریس آنلاین، مربوط به پروژه عملی بوده و می تواند به عنوان راهنمای انجام این فعالیت مورد توجه قرار گیرد.
- فصل اول: صفحه 11 الی صفحه 29
-فصل دوم : صفحه 41 الی صفحه 62
-فصل سوم : صفحه 75الی صفحه83
-فصل چهارم: صفحه 101 الی صفحه 119
-فصل پنجم:صفحه138 الی صفحه146
-فصل ششم:صفحه164 الی صفحه172
-فصل هفتم:صفحه 198 الی صفحه 206
-فصل هشتم: صفحه 240 الی صفحه 250
-فصل نهم:صفحه268 الی صفحه277
فصل دهم:صفحه287 الی صفحه293
اینو شنیدین هر انسانی یه داستانی برای زندگیش داره؟؟؟
من زیاد شنیدم!!!
ولی دوست دارم ازشون بپرسم... 
واقعا!!!
داستان داریم تا داستان
بعضی داستان ها ارزش شنیدن نداره 
بعضی ها هم اصلا ارزش گفتن هم نداره
ولی خوش بحال اونی که یه داستان جذاب برای خودش داره
از اون داستان ها که فیلم ها رو از اون می سازن
مثله خیلی از شهدای انقلاب اسلامی 
از این داستان ها هم آرزوست
یکی از کتاب های که این ماه تمام کردم ناطور دشت بود ناطور در معنای نگهبان هست و معنای اسم کتاب می شود نگهبان دشت ولی بروقتی این کتاب 300 صفحه ای را می خوانید اصلا در هیچ جای کتاب حرفی از نگهبان و دشت نیست و اینکه چرا اسمش اینجوریه برای منم سواله اخه اصلا خیلی نزدیک به مفهومم نیس واقعا چرا /....نمیدانم....
داستان درباره پسر نوجوانی است به اسم هولدون کالفید و کل داستان در 2-3 روز اتفاق افتاده و هولدون به عنوان راوی داستان هست و داستان را تعریف می کند.
ام
نمیدونم دلیل واقعیش چیه !
اما اینو میدونم هر چی میرم جلو تر تنهایی خودم رو بیشتر دوست دارم.
دلم میخواد بلند بلند درباره چیزایی که با هیچ احدی تا الان صحبت نکردم صحبت کنم و همینطور بلند بلند گریه کنم ... ولی هیچ وقت اون شخص پیدا نمیشه ...
 
 
+میدونم خدا هست :)
نمیدونم دلیل واقعیش چیه !اما اینو میدونم هر چی میرم جلو تر تنهایی خودم رو بیشتر دوست دارم.
دلم میخواد بلند بلند درباره چیزایی که با هیچ احدی تا الان صحبت نکردم صحبت کنم و همینطور بلند بلند گریه کنم ... ولی هیچ وقت اون شخص پیدا نمیشه ...

+میدونم خدا هست :)
اسکندر یکی از نخبگان را از مسوولیتی که داشت عزل کرد و کاری پست به او داد .روزی اسکندر به او گفت : حالا ، حال و روزت چه طور است ؟گفت : " مرد به خاطر منصبش بزرگ و شریف نمی شود بلکه منصب است که به اندازه مرد بزرگ و شریف می شود ، پس مرد هر جا که هست باید پاک ، عادل و با انصاف باشد ."اسکندر که از پاسخ او خوشش آمده بود او را به جای اول خود برگرداند. بایدت منصب بلند بکوشتا به فضل و هنر کنی پیوند
نه به منصب بلندی مرد بلکه منصب شود به مرد بلند
#بهارستان_جامی
بدونید که این داستان در دو بخش منتشر میشه چون مطالب زیاد هست و خب هم حوصله ی کاربر سر میره هم حجم داستان زیاد میشه پس اگه قسمت اول منتشر شد منتظر قسمت دوم هم باشید.ما تو این داستان سعی کردیم همه جوانب رو در نظر بگیریم.البته این داستان از زبان اول شخصه که تو پبش داستان میشه به این پی برد...
 چشم هام را باز می کنم
سیاه است
هیچی نمی بینم
بلند می شوم و کورمال کورمال روی تخت را دست می کشم
گوشی موبایلم را بر می دارم
انگشت می گذارم روی تنها کلید بزرگ بدقواره پایین صفحه
نور صفحه گوشی توی تاریکی اتاق می پاشد توی چشم هام
می گذارمش روی کمترین حالت ممکن
فایده ندارد چشم هام تیر می کشند هنوز
شاید هم تیر ها هستند که چشم هام را می کشند
شکلک تلفن دار را تاچ می کنم
صفحه کلید
صفر
نه
یک
.
.
.
.
.
.
.
.
سندینگ مسیج
چشم هام تار می شود
دو تا قطره ی کوچک سر می خو
عشق اول و دو داستان دیگر شامل یک داستان بلند و یک داستان کوتاه از تورگنیف و داستان کوتاه دیگری از داستایفسکی است با ترجمه ی سروش حبیبی از روسی.
 
عشق اول، ایوان تورگنیف
داستان عشق نوجوان ۱۶ ساله ای به همسایه ی پرنسس و بزرگسالشان است. دختری که همه ی مردان را به خدمت خود در می آورد. 
ظاهرا داستان ارتباط زیادی با داستان زندگی خود تورگنیف دارد. چیزی که در ارتباط با این داستان برایم خیلی عجیب بود ارتباط راوی با پدرش بود. ارتباطی بسیار تلخ و به نوعی
دارم کتاب سرخِ سفید از مهدی یزدانی خرم رو‌ می‌خونم....چقدر خوب نوشته، شروع به همراه شدن با متنش سخته یه کم، ولی امان از زمانی که همراهش بشید، غرق میشید و دیگه نمی فهمید چند صفحه خوندید و الان صفحه چندید و اصلاً فصل چندمید....خوشم میاد ازش، این داستان‌هایی که در دل داستانِ اصلی نویسنده جاخوش کرده رو می‌پسندم، 
نویسنده قلم خوبی داره و تونسته منو که انقدر درگیر صفحه و فصل و آره و اینا هستم رو به خودش بکشونه.
فکر کنم قراره لحظات خوب و خوشی رو با
فیلمی بسیار پیچده ،رمزآلود،مهیج و ترسناک
در همراهی با فضای متنوعی که در این فهرست وجود دارد، فیلم ترسناک «در علفزار بلند» (In the Tall Grass) تازه ترین فیلم است که توسط نتفلیکس تهیه شده و احساس جذابی که در اکشن و نورپردازی آن وجود دارد این فیلم را در نگاه مخاطبان به یک فیلم بسیار زیبا و دیدنی تبدیل کرده است. بکی و کال خواهر و برادری هستند که در کنار جاده توقف کرده و صدای فریادی برای کمک از یک پسر بچه آن ها را به سمت علفزار می کشاند. از آن به بعد است که
مجموعه داستان حسن محمودی داستان محکوم به اعدام تبرئه شده ای است که بارها تا پای چوبه دار رفت و سر آخر بخت با او یار بود که زنده بماند اما همچنان نگران چهارده سالگی دختران دیگر است. سومین مجموعه داستان حسن محمودی با عنوان «از چهارده سالگی می ترسم» که داستان های آن را در فاصله سال های 81 به این سو نوشته شده است از سوی نشر چشمه منتشر شد.

مجموعه داستان «از چهارده سالگی می ترسم» شامل داستان های با نام های «قول و قرار»، «صبر ایوب»، «ناخن ها و آوازها»
مجموعه داستان حسن محمودی داستان محکوم به اعدام تبرئه شده ای است که بارها تا پای چوبه دار رفت و سر آخر بخت با او یار بود که زنده بماند اما همچنان نگران چهارده سالگی دختران دیگر است. سومین مجموعه داستان حسن محمودی با عنوان «از چهارده سالگی می ترسم» که داستان های آن را در فاصله سال های 81 به این سو نوشته شده است از سوی نشر چشمه منتشر شد.

مجموعه داستان «از چهارده سالگی می ترسم» شامل داستان های با نام های «قول و قرار»، «صبر ایوب»، «ناخن ها و آوازها»
یئسلاو میشلیسکی نین داش داش اوستونده اثرین اوخورام. عجیبه روایتی وار. مثلا ایندی بیر داستان تعریفلیر، هئچ بیلمیسن بو داستان هاواخت باشلادی و اؤزوی بیردن بیره اوبیری داستان ایچینده گؤروسن! 20-30 صفحه اوخوموشام، بوراجان 5-10 دانا داستانی لاپ ائله بوجور روایت ائلییپ. هر ماجرانین ایچینه گیرمیرسن، ان دقیق روایت و توصیفی مشاهده ائلییسن و نم نجور، ائله یوموشاق بو ماجرانی بیتیریر ده اوبیری ماجرانی باشلیر کی هئچ روحوون دا خبری اولمور. او اندازه نام
با عرض سلام به تمامی عزیزانی که از صفحه ما دیدن می کنند . فردا داستان شماره 5 در اینجا گذاشته خواهد شد.
خوشحا ل می شویم شما نظرات خودتان را در رابطه با داستان ها برایما بفرستید . همچنین این شیوه جدید در ریاضی را به دیگران اطلاع دهید
 
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهـایش ڪثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. 
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
 
 
ادامه داستان در ادامه مطلب...
ادامه مطلب
سلام.
هر قدر میخوام یک داستان رو بخونم انگار نمیشه که نمیشه. تقریبا یک ساعت روی یک صفحه گیر کردم و هنوز هم نتونستم بخونمش. یک لحظه به خودم اومدم و متوجه شدم تمرکز کافی برای خوندن این داستان رو ندارم.
نتایج بررسی هام درباره عدم تمرکز و روش های درمان اون رو در این مطلب نوشتم.
ادامه مطلب
توی ایتا یا تلگرام یا همین جا پیام بدهید تا لینک ۴ قسمت آماده شده را بفرستم و مشغول شوید.
اکانت ایتا و تلگرام @javad_alawi
قرار شد که هر ماه به عنوان ماهنامه خلاصه چندین کتاب نویسندگی را بنویسم. این جزوه نویسندگی آذر ماه است که شامل مباحث زیر می‌شود:
۱.مقدمه کوتاهی از من (۳ صفحه)
۲.خلاصه کتاب بهتر بنویسیم (۲۹ صفحه)
۳. نکاتی از کتاب راه داستان(۱ صفحه)
۴.نکاتی از کتاب هنر نویسندگی خلاق(۳ صفحه)
۵. خلاصه کتاب راه داستان(احتمالا ۱۵ صفحه، تا پس فردا آماده می‌
شبی، برف فراوانی آمد و همه‌جا را سفیدپوش کرد. ‏دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه می‌رسید. ‏یکی از آنان گفت: «کار سا د‏ه‌ای است!»، بعد به زیر پای خود ‏نگریست که با دقت گام بردارد. پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود ‏را بلند کرد ‏تا به ردّپاهای خود ‏نگاه کند. متوجه شد که به صورت زیگ زاگ قدم برد‏اشته است. دوستش را صدا زد ‏و گفت: سعی کن که این کار را بهتر از من انجام دهی. ‏پسرک فریاد ‏زد: کار سا ده‌ای ا
سلام. وقتتون بخیر. :)
یه سؤال داشتم ازتون. اگر راهنمایی بفرمایید خوشحال میشم.
همون‌طور که توی قسمت «درباره‌ی من» نوشتم، هدفم نوشتن صفحه‌ی اول کتاب‌ها بوده؛ اینکه نویسنده تصمیم گرفته چطور کتابش رو شروع کنه.
حالا دارم فکر می‌کنم مجموعه داستان‌ها چطور؟ مجموعه داستان‌ها شامل قواعد و اهداف اولیه‌ی این وبلاگ نمیشن؛ چرا که گاهی داستان‌های مجموعه‌ها از ناشرها یا مترجم‌های مختلف، به شکل دلخواه انتخاب میشن و با ترتیب متفاوتی ارائه میشن، بنا
 
دانلود صفحه 1
دانلود صفحه 2
دانلود صفحه 3
دانلود صفحه 4
دانلود صفحه 5
دانلود صفحه 6
دانلود صفحه 7
دانلود صفحه 8
دانلود صفحه 9
دانلود صفحه 10
دانلود صفحه 11
دانلود صفحه 12
دانلود صفحه 13
دانلود صفحه 14
دانلود صفحه 15
دانلود صفحه 16
دانلود صفحه 17
دانلود صفحه 18
دانلود صفحه 19
دانلود صفحه 20
دانلود صفحه 21
دانلود صفحه 22
دانلود صفحه 23
دانلود صفحه 24
دانلود صفحه 25
دانلود صفحه 26
دانلود صفحه 27
دانلود صفحه 28
دانلود صفحه 29
دانلود صفحه 30
دانلود صفحه 31
دانلود صفحه 32
دان
 داستان واقعی و وحشتناک از وقایع تابستان 1368 در محله ای بنام امین الضرب در رشت که عاقبت با یک تراژدی به پایان رسید و منجر به حوادث شنیع و غیرقابل باوری شد که نهایت بیرحمی و بی عاطفگی در برهه ی خاص محسوب میشد.     بسرعت تیتر اول تمامی محافل خبری شد و تهیه ی گزارش از ماجرا و اعزام یه تیم خبری از اتریش به ایران و کنکاش های مجدد برای  واکاوی ماجرا مجدد سبب بروز تراژدی و مرگ های بیشتر گردید. 
ادامه مطلب
کتاب آموزش داستان نویسی
دانلود رایگان کتاب الکترونیکی آموزش داستان نویسی، در قالب فایل pdf و در حجم 28 صفحه. در این کتاب الکترونیکی مهارت های داستان نویسی را بصورت اجمالی می آموزید و با عناصر مهم داستان آشنا می شوید. بی شک اولین گام برای ورود به جمع نویسندگان، « خواندن » است ...
فیلمی بسیار پیچده ،رمزآلود،مهیج و ترسناک
در واقع علفزار در این فیلم همان نفس انسان است که اورا دعوت به گناه میکند و تو مختار به قبول یا رد ان هستی و همچنین مانند مسیری الهی است که تو در میان را به بیراهه میروی .
در همراهی با فضای متنوعی که در این فهرست وجود دارد، فیلم ترسناک «در علفزار بلند» (In the Tall Grass) تازه ترین فیلم است که توسط نتفلیکس تهیه شده و احساس جذابی که در اکشن و نورپردازی آن وجود دارد این فیلم را در نگاه مخاطبان به یک فیلم بسیار زیبا
این دومین داستان من است که به زودی منتشر می کنم.نام این داستان جنگ جهانی سوم است که بین چین و آمریکا اتفاق می افتد.در حقیقت من طبق پیش بینی هایی که از این جنگ شده سعی کردم داستان مهیج یک ژنرال چینی را به تصویر بکشم.حالا بریم یه پیش داستان از این داستان رو داشته باشیم:
چشمم به کاغذی خورد که در جیب یکی از سرباز های سوخته بود.روش نوشته بود اگه من مردم به همسر و دخترم بگین که خیلی دوستشان داشتم...
اسمش را خواندم:تاکاشی ایزاما...
با خودم گفتم اگر همسر و
 
 
جهت خرید این محصول کلیک کنید
 
تیشرت آستین بلند مردانهتیشرت آستین بلند مردانه ارزانتیشرت آستین بلند مردانه تابستانهتیشرت آستین بلند مردانه سفیدتیشرت آستین بلند مردانه بای نتتیشرت آستین بلند مردانه پاتیلوکتیشرت آستین بلند مردانه تابستانیتیشرت آستین بلند مردانه ترکتیشرت آستین بلند مردانه سایز بزرگتی شرت آستین بلند مردانه بای نت کد 324
خلاصه داستان رو خیلی کوتاه میگم به خاطر اینکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگی روزمره اعضا هست که با تلخی شیرینی و هیجان همراه هست . امید وارم که خوشتون بیاد . داستان در روز های شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته میشود. اوه راستی شخصیت اول داستان چانیول هست به همرت اعضای گروه.
خلاصه داستان رو خیلی کوتاه میگم به خاطر اینکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگی روزمره اعضا هست که با تلخی شیرینی و هیجان همراه هست . امید وارم که خوشتون بیاد . داستان در روز های شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته میشود. اوه راستی شخصیت اول داستان چانیول هست به همرت اعضای گروه.
سلام به تمامی خوانندگان.
اخیرا بهم پیام داده شده که اگه میشه شخصیت های داستانتو بیشتر معرفی کن. میخواستم در جواب اون پیام بگم که بعد از تمام شدن کتاب اول(که الان فصل یازدهمه  و بیست فصل داره)،میرم سراغ یه داستان دیگه که به همین داستان مربوطه و به معرفی شخصیت های داستان میپردازه.
مرسی که این مطلب رو خوندین
داستان ذره ناشناخته، داستانی کوتاه و علمی تخیلی تألیف شده در کانون نشر علم رازا است. 
مقدمه داستان:
جملاتی رو که دارم میخونم باورم نمیشه دست نوشته های فردی است که تحقیقاتش سفر به مریخ را ممکن کرد ... 
لینک دانلود PDF داستان در ادامه ....
دانلودعنوان: داستان علمی تخیلی ذره ناشناخته حجم: 212 کیلوبایت
شکستگی های صفحه رشد اطراف زانو
صفحه رشد (فیز) صفحه ایست بین دو قسمت اپی فیز (سر استخوان) و دیافیز (تنه استخوان) که باعث رشد طولی استخوان های بلند می شود. این رشد از دوران جنینی آغاز و تا دوران بلوغ ادامه دارد.جنس صفحه رشد شبیه غضروف بوده و از استخوان نرمتر و ضعیف تر است. در واقع صفحه رشد ضعیف ترین قسمت یک استخوان است و چون جنس آن از بافتی شبیه غضروف است در یک عکس رادیوگرافی بصورت یک خط شفاف دیده می شود.
نمای رادیولوژیک صفحه رشد
بسته شدن صفحه رشد
در
شکستگی های صفحه رشد اطراف زانو
صفحه رشد (فیز) صفحه ایست بین دو قسمت اپی فیز (سر استخوان) و دیافیز (تنه استخوان) که باعث رشد طولی استخوان های بلند می شود. این رشد از دوران جنینی آغاز و تا دوران بلوغ ادامه دارد.جنس صفحه رشد شبیه غضروف بوده و از استخوان نرمتر و ضعیف تر است. در واقع صفحه رشد ضعیف ترین قسمت یک استخوان است و چون جنس آن از بافتی شبیه غضروف است در یک عکس رادیوگرافی بصورت یک خط شفاف دیده می شود.
نمای رادیولوژیک صفحه رشد
بسته شدن صفحه رشد
در
تو از منی و از نوشته های من بلند شده ایسال ها پیشخوابِ تو را دیدم.خوابی که هیچ تصویر چهره ای نداشتو فکر می کردم او همان گمشده ی من استنیمه ی پنهانِ من‌‌‌...وقتی قلبم شیرین می شودو پروانه در عمق آن می رقصند،احساس می کنم گمشده ام راپیدا کرده امو آن غریبه ای که توی خواب های پولکی امنگاهی گرم داشت،تو بودی!فراموش مکن؛فراموشت نخواهم کرد!با تمام وجود آن را درک کنو هر از گاهی اگر وقتی پیش آمدبه نوشته هایم بیندیشو آن ها را زیر لب زمزمه کن.که از دلم بلن
   نشر  شایستگان منتشر کرد:  دنیای وارونه.   تعبیر رویای محال.   دو اثر جدید بلند. بقلم شین براری. در آذر ماه خزان 1397 چاپ و منتشر گردیده بود ک ه با استقبال. خوبی از جانب مخاطب قشر خاص مواجه. گردید و اکنون. با توجه به وضعیت بحران کاغذ. زمینه ی چاپ مجدد آن. فراهم نمیباشد. و در این پست به جملاتی محدود از این دو اثر پرداخته ایم 
اثر داستانی بلند بنام #تعبیر رویای بلند. 
ادامه مطلب
با توجه به مسائل و ظرفیت‌هایی که در ایدۂ شما موجود است، حال باید برای نحوۂ روایت داستان خود به استراتژی‌ای کلی برسید. این استراتژی کلی داستانی که در یک خط بیان می‌شود قاعدۂ طراحی داستان شما است. این قاعده به شما کمک می‌کند فرضیه۱ٔ خود را در ساختاری بسیار قوی بگسترانید.
نکتهٔ کلیدی: قاعدۂ طراحی همان چیزی است که داستان را یکپارچه می‌سازد. این قاعده منطق درونی داستان و چیزی است که بخش‌های داستان را به طرز سازمان‌یافته‌ای در کنار هم حفظ می
روزی گاندی در حین سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد. در همان لحظه گاندی با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در مقابل دیدگان حیرت‌زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد.
 
یکی از همسفرانش علت امر را پرسید.گاندی خندید و در جواب گفت: مرد بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می‌تواند لنگه دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نم
خب.امشب می خوام یک کتاب صوتی دیگه گوش کنم. :)
الان دارم کلی ذوق می کنم و کلی خوشحالم. :)
بعد از این که گوشش کردم نظرم رو راجع به این کتاب جدید می نویسم.قبلا از نویسنده ی همین کتاب دو داستان کوتاه و یک داستان بلند دیگه هم خوندم.
امیدوارم کتاب خوبی باشه. :)
داشتم درس میخوندم‌.
صداش اومد که داشت می‌پرسید (کسی با من میاد بریم خرید؟)
صدای برخورد قطره های بارون به پنجره اتاق دیونه‌ام کرده بود.
سریع از پشت میز بلند شدم و گفتم، بریم؟!
و راهی فروشگاه لوازم التحریر شدیم.
بارون هر چند نم نم، اما دلچسب بود.
خوش گذشت.
ولی از درسم عقب موندم.
خیلی عقب.
یک کتاب ۳۵۰ تا صفحه‌ایی و امتحان که روز چهارشنبه خواهیم نوشت.
کتاب، داستان بدی داره، خیلی بد.
هر سری که رفتم سراغش، چون سرنوشت دخترک کم و بیش شبیه منه، درد های ع
ریختن آب جوش روی پودر نسکافه؛ بلند شدن بخار محو آب؛ شنیدن صدای زنگ تلفن؛ برگشتن به اتاق؛ دیدن عکس پسر بچه‌ای سه ساله روی صفحه‌ی موبایل؛ تعجب کردن؛ کشیدن آیکون سبز رنگ به سمت راست صفحه؛ شنیدن صدای آن طرف خط؛ «یکم پیش یادم رفت بهت بگم که ...»؛ لبخند؛ لبخند؛ لبخند؛ خداحافظی کردن.
چرخه‌ی «بودن».
دانلود رمان افسونگر
از این پس شما دوستان می توانید رمان های جدیدتری را از وبلاگ رمان فا تهیه کنید

خلاصه داستان کتاب رمان افسونگر:آب دهنم رو تند تند قورت من دادم اما این
بغض لعنتی دست از سر گلو بیچاره ام برداره … من موندم چرا خسته نمی ش!
همینطور هر شب صبح تا شب و هر شب تا صبح در گلوی من جا خوش! می دونی من
بیشتر از این حرف می زنم که میتونی بمیری ولی بازم از رو نرو … صدای بلند
بلند شد: – امیلی … مردی؟ سریع
خم شدم و در درب کابینت افتادم و باز افتاد
نام کتاب: چمداننویسنده: بزرگ علوی
نوبت و تاریخ چاپ: چاپ سوم ۱۳۸۵ناشر : مؤسسه انتشارات نگاهتعداد صفحات: ۱۷۳ صفحه.اندازه صفحات: ۲۱×۱۴/۵عکس : نداردشابک:  ۹۶۴۶۷۳۶۱۳۰ | ISBN : 964-6736-13-0
* محل نگهداری کتاب: کتابخانه‌ی هلال‌احمر شهر بیجار
* تاریخ مطالعه‌ : مطالعه‌ی اول در روز شنبه ۹۸/۰۷/۲۷ از (۱۴:۱۸) تا (۲۳:۳۶)
* معرفی و بررسی:بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِاین کتاب ، شامل ۷ داستان می‌باشد که بیشتر داستان‌ها، دارای پس‌زمینه‌ی عاشقانه و خاطرخواه
یا سمیع
 
برای برنامه ی میلاد مدرسه از روی کتابی که دستش بود دنبال مطلب میگشت، کتاب پر از داستان های کوتاه از زندگی امام حسن عسکری ع بود؛ از خوش قولی و علم تا دلسوزی و مِهر و احترام؛ بعضی داستان ها رو بلند برام میخوند: "امام جواب سوال همه را میداد، به زبان خودشان". " حتی نامه های نوشته نشده را هم بی جواب نمیگذاشت" "حواسش حتی به حرف هایی که فقط از دل میگذشتند و به زبان نمیرسیدند هم بود."توی فکرم چرخ میخوره: امام زبان حرف های گفته نشده را هم میدانست،
دیروز بعد از صبحانه، همسرم کتاب دختر شینا را برداشت و باز
کرد و شروع کرد به بلند بلند خواندن. آن صفحه ای بود که قدم خیر تیپ مردانه زده
بود و رفته بود روی پشت بام و برف ها را تمییز می کرد، در حالی که باردار بود و پا
به ماه. او می خواند و بغضی چنگ می انداخت به گلویم. یکی دو صفحه ای خواند و بعد
چند کلامی راجع به صبوری و رنج های این بانوی بزرگ صحبت کردیم و برای روح بلند او
و همسرش، حمد و صلواتی تقدیم کردیم. بعد آن داشتم چرخی در
اینستا می زدم که پستی دیدم
دارم تو اتاق خواهرم درس میخونم.
بلند بلند انگار که معلم باشم، دارم به جن ها درس میدم.
به در کوبیده میشه.
من: بلللههه؟
صدای خواهرم میاد: باز کن منم.
باز میکنم.
خواهرم: با کی حرف میزدی 
من‍♀️ 
من: داشتم حفظ میکردم. 
اون 
من
نوع درس خوندم همینجوریه، بلند داد میزنم و راه میرم و...
بازم هفت سالم بود ! نه دقیقا ولی نزدیک به هفت سالگیم، آره بچه بودم ! یادم نیست من از سید (پسرخالم که اون موقع تقریبا بیست و پنج، سی سالش بود) درخواست کردم تا برام داستان بگه یا سید خودش برام داستان گفت، ولی هرچی بود واقعا حوصلم سر رفته بود و به این داستان نیاز داشتم !
ادامه مطلب
روی تخت دراز کشیده‌ام و به شدت تشنه‌ام هست اما توان دوباره از جای بلند شدن و آب خوردن را ندارم. دستم را روی شکمم می‌کشم و با علی صحبت می‌کنم، خیلی جدی سعی دارم قانعش کنم که تشنه‌اش نباشد یا کمی تحمل کند و من دیرتر از جایم بلند شوم. با دلایل متعددی سعی میکنم به او اثبات کنم که الان از خواب بلند شدن برای یک لیوان آب خدایی زور دارد اما پسرک شیطون من با هیج دلیلی قانع نمی‌شود و هر از گاهی با یک حرکت قدرتمند مخالفت خودش را اعلام می‌کند، ناچار به آ
توی اینستاگرام بودم که کلید  explore رو همین جوری زدم یکی از مطالبی که اومد و حتما هم تصادفی هست! عکسی بود از صفحه ی خانم مسیح علی نژاد با این سوال بالا!گفتم بهتره از خود آقای فردوسی بپرسیم که نظرشون چیه، گشتم و مطالبی پیدا کردم که پای عکس صفحه ی خانم علی نژاد کامنت بذارم که دیدم مسدود شده ام!یادم نمی یاد کی به صفحه ی ایشون سر زدم و چی گفتم ولی همین رو مطمئنم که همیشه سعی ام این بوده که مودبانه صحبت کنم ولی ظاهرا این خانم پر مدعا تحمل حرفای مودبانه
‏دیشب یارو ۱۲ شب تو کوچه داشت با یه بچه کوچولو پشت تلفن بلند بلند حرف میزد:+علی جان خوبی؟-...+عمو ببعی میگه ؟!-...+علی ببعی میگه ؟!-...+به عمو بگو دیگه، ببعی میگه ؟!-...یهو یکی از همسایه ها کلشو از پنجره اورد بیرون بلند گفت: بععع بعععع، حالا بزار بخوابیم جان مادرت :)))))
shirazart.blog.ir 
**" داستان کوتاه " که شاخه ای از ادبیات داستانی منثور است ، به طور تقریب دارای سابقه ای یکصد و پنجاه ساله در جهان است .داستان کوتاه معمولا از هزار و پانصد تا پانزده هزار کلمه را شامل می شود ." ارنست همینگوی " و " جیمز جویس" با آثار خود معیارهای تازه ای را برای داستان کوتاه خلق کرده اند .
** از میان داستانهای کوتاه فارسی ، نمونه های زیر شایان ذکرند: یکی بود یکی نبود ، اثر : جمال زاده _ زن زیادی ، سه تار و پنج داستان ، اثر : جلال آل احمد_ شهری چون
نام کتاب: #گلدسته_و_سایه_ها | نویسنده: #محمود_دولت_آبادی | #موسسه_انتشارات_نگاه | ۱۰۹ صفحه.یادداشت من:این کتاب شامل دو داستان کوتاه از دولت آبادی به نام های "' #پای_گلدسته_امامزاده_شعیب " و " #سایه_های_خسته " است.داستان اول در مورد زنی به نام عذرا هستش که اهل روستاشون طردش کردن چون عادت به آواز خوندن داره و این کار پیش اون ها مقبول نیست. عذرا نیمه شب می ره امامزاده شعیب و به سیدی که اونجا خادم هست پناه می بره و در انتها می ره بالای گلدسته و شروع می کنه ب
می‌خواستم در تاریکی به دیگران، دنیای اطرافم را نشان دهم، خودم را و تو را به خودت.
می‌خواستم سرِ به سنگ خورده‌ام را باز بکوبم به سنگ. به سنگ، دیدن را بفهمانم. سرم باز خورد به سنگ و باز نفهمیدم.
در انجماد ذهنم سالهای سیاهی‌ست که سراسر به تباهی رسیده‌اند، کودکانی که صدا را شنیده‌اند، به طناب آویزان شدند و گردنِ کشیده، تاب خورده‌اند‌. چه دیوانه ها که با دست خود، زنجیر به دست و پای خود زدند. سربازانِ بی سلاح که بر خلاف میل، رفتند به جنگ خویش و ب
در باغ یک دیوانه خانه، جوانی رنگ پریده, جذاب و شگفت انگیز را دیدم.
بر نیمکتی کنار او نشستم و گفتم : «چرا این جایی؟» مرد با تعجب به من نگاه کرد و گفت :«چه سوال عجیبی، اما جوابت را می دهم. پدرم می خواست مثل او باشم؛ عمویم هم می خواست من مثل خودش باشم. مادرم می خواست من تصویری از شوهر دریانوردش باشم و از او پیروی کنم. برادرم فکر می کند باید مثل او ورزشکاری ماهر باشم.» «استاد فلسفه و استاد موسیقی و استاد منطق هم می خواستند مثل آنها باشم، مصمم بودند که
نام کتاب: #ادبار_و_آیینه | نویسنده: #محمود_دولت_آبادی | #موسسه_انتشارات_نگاه | ۱۲۸ صفحه.این کتاب شامل داستان های #ادبار ، #مرد ، #بند ، #آینه و #ته_شب است..ادبار:رحمت از دار دنیا یه گیوه می خواد و منتظره که باباش از شهر واسه اش گیوه بخره، اما نه تنها به گیوه نمی رسه بلکه مادرش رو هم از دست می ده!.مرد:ذوالقدر، خواهرش (ماهرو) و برادر کوچکش (جمال) به همراه پدر و مادرش توی یه کاروانسرا زندگی می کنن و داستان در مورد فقر این خانواده ست..بند:توی این داستان، زندگ
دانلود داستان عاشق کم رو
    این داستان, داستانی عاشقانه که توسط بنده نوشته شده است.این رمان ,ماجرای عاشق شدن پسری نوجوان به نام حسین است. او کم رو و خجالتی است و می خواهد به عشقش برسد و...
برای دانلود داستان به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب
نام کتاب : آن بیست وسه نفرنویسنده : احمد یوسف زادهانتشارات : سوره مهرتوضیحات :این کتاب خاطرات گروه ۲۳ نفری اسرای ایرانی کم سن و سال است که بیشتر آنها متولد شهر کرمان بوده اند و باصبر و استقامتشان نتوانستند لحضات سخت زندگیشان را عقب بگذارند و جایش را با لحضات خوبشان عوض کنند کتابی که معرفی کردم گوشه ای از جانفشانی های رزمندگان دفاع مقدس را بیان می کند همچنین مورد تجلیل حضرت آیت الله خامنه ای قرار گرفته است این کتاب دارای ۲۸۲ صفحه و در آخرش عکس
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست

دوست نادیده ای در این صفحه برای بنده نظر گذاشته بود که درمورد مجموعه داستان "تخران" هم چیزی بنویسم.
ضمن تشکر از لطف آن عزیز باید بگویم از انتشار تخران الآن بیش از 6 سال میگذرد و اگرچه هنوز قرص و محکم از آن مجموعه داستان دفاع میکنم اما به نظرم آنچه باید درموردش گفته میشد گفته شده و هر کس مایل باشد میتواند نقد و نظرها را با یک جستجوی ساده بیابد.
حالا بیشتر دوست دارم خبر بدهم که انشاالله در کمتر از یک ماه دیگر قرار
داشتم داستانی از جان چیور می خواندم. اسم داستان «مداوا» است. داستان مردی که زن و بچه‌هایش ترکش می‌کنند. او قرار است طلاق بگیرد و تنها زندگی کند. بعد از سیزده سال زندگی مشترک. خیلی تلاش می‌کند. روز کاری اش را پر مشغله می کند، شب تا دیروقت خودش را مشغول سینما و رستوران و همصحبتی با غریبه‌ها می کند. اما وقتی که می رود توی تخت خالی خوابش نمی برد. کتاب می خواند بازهم خوابش نمی برد. اوضاع طوری پیش می رود که نسبت به هشدار یک زن حساس می شود که در زن در گ
دانلود شوهر آهو خانم نوشته علی محمد افغانی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
شوهر آهو خانم - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادfa.wikipedia.org › wiki › شوهر_آهو_خانمشوهر آهو خانم نخستین رمانِ علی‌محمد افغانی است. این رمان با استقبال بی‌نظیری در بازار کتاب ایران روبه‌رو شد. انتشار این رمان حجیم در سال ۱۳۴۰ حادثه‌ای مهم در بازار ...نوع رسانه‏: ‏کتاب    موضوع‏: ‏رماننویسنده‏: ‏علی‌محمد افغانی    تاریخ نشر‏: ‏۱۳۴۰
دانلود دانلود کتاب شوهر آهو خانم | نوش
...
استاد شربت سکنجبینش را تا ته خورد. حالش جا آمد. بلند شد. رفت سر قلم و دواتش. روی صفحه بزرگ کاغذی درشت و زیبا نوشت: «زندگی قورباغه زنده ای است که نابینایی آن را با اشتها می خورد».
 
از داستان "ته خیار" نوشته "هوشنگ مرادی کرمانی"
My mama always said, ‘Life was like a box of chocolates. You never
know you’re gonna get.’ ” – Forrest Gump
 
محبت چیست؟
آدمی بدون آن بزرگ شود، تبدیل به یک هیولا در بزرگسالی می شوند.
آن بزرگ شوند، انگاز ظرف دلشان کوچک می شود... انگار دلشان مچاله می شود... بعد از هر دعوایی دلشان می خواهد تا عمق وجودشان بلند بلند گریه کنند و ناله سر دهند و اینکه یک دست نوازش بزرگتر ب سرشان بیاید و دست بکشد و احساس امنیت کنند... تا بگوید که این تو نبودی! شیطان بود...
آدم هایی که بلند بلند فریاد می زنند، دلشان ژر از درد است... آدم هایی که زود عصبانی می شوند، کمبود محبت را با تمام
بسم الله الرحمن الرحیم
داستان های عجیبی از میزان مهربانی و رأفت شما شنیده ام
از داستان تهمت هایی که به شما زدند و خیانت هاوجسارت هایی که کردند ولی شما مظلومانه تر از پدرمان علی ع  مواد غذایی به صورت شبانه و مخفیانه برایشان آن هم کسانی که بنی هاشم بودند( ودرد اینجاست)میفرستادید ... حالا بماند چرا!
از داستان نهایت غریبی تان ولی غریب نوازی بدون وصفتان
از داستان آن حرزی که مانع ورود گناهکار به حرمتان شود و رأفت شما نگذاشت
از داستان آن شاعری که فق
نام کتاب : داستان های انقلاب ( جاسوس )نویسنده : محمد رضا سرشار ( رهگذر )انتشارات : سوره مهر توضیحات :در این کتاب چهار داستان وجود دارد و همه ی آن ها مربوط به سال های قبل از انقلاب و شجاعت و زرنگ بازی های بچه ها و مخالفتشان را با حکومت پهلوی توضیح می دهد که حتی حاضر بودند ، جانشان را بگیریند ولی از کارهای انقلابی دست بر ندارند ناگفته نماند که این داستان ها واقعی هستند و نویسنده بخشی از خاطرات چهار نفر که عبارتند از ( علی غفار ، مجید درخشانی ، محمد ح
اولین اتفاق شوکه کننده ای که باهاش مواجه شدم با دیدن عکس جوجومویز در پشت جلد بود!!!  تمام تصوراتم بر باد رفت! من فکر می کردم جوجو مویز یک مرده  
و اما از اونجایی که همیشه دقیقه نودی کتاب می خونم. تو وقت اضافه نتونستم تمومش کنم چون تو تاکسی تمام حواسم متوجه دست و بینی یخ زده ام بود و از طرفی راننده آهنگ ترکی استانبولی گذاشته بود. بنابراین بیست صفحه پایانی رو از رو عکسایی که گرفته بودم، خوندم
خب باید بگم که داستان شروع اندکی گیج کننده ای داشت و در
شارژ مجدد کد٣٢٨٩فقط ٣٩٠٠٠تومان(عمده)
٣٠٪؜زیر قیمت کل بازارداراى۴زیپ مجزا+بند بلند شانه اىسایز کوچک-بسیار جادارابعادکیف: ٣٠در٢۵سانتداراى٣رنگتلفن ۰۲۱۳۶۸۳۲۰۸۵
 
سایت اصلی :
arzankif.ir
صفحه اصلی مطلب :
ورود به صفحه محصول تولیدی 
شارژ مجدد کد٣٢٨٩فقط ٣٩٠٠٠تومان(عمده)
٣٠٪؜زیر قیمت کل بازارداراى۴زیپ مجزا+بند بلند شانه اىسایز کوچک-بسیار جادارابعادکیف: ٣٠در٢۵سانتداراى٣رنگتلفن ۰۲۱۳۶۸۳۲۰۸۵
 
سایت اصلی :
arzankif.ir
صفحه اصلی مطلب :
ورود به صفحه محصول تولیدی 
سلام خدمت همه مخاطبین
داستان برای بار چهارم رفت روی بازنویسی ، این بار بار آخره و دیگه باز نویسی نمیشه تا یک نسخه اش در اختیار دوستان به صورت مجازی و رایگان قرار بگیره تا بازخورد های شما رو دریافت کنه
داستان توی اولین نوشتن خیلی غیرواقعی بود ولی الآن بهتر شده و واقعی تر و عینی تر شده
داستانی که در این وبلاگ با شما به اشتراک خواهم گذاشت. داستان سرگذشت یک معلم سپاه دانشی در اواخر حکومت پهلوی هست.
داستان به پایان نرسیده و به مرور کامل می شود.
پس شاید به بعد از انقلاب هم کشیده شود.
داستان به زبان فارسی روایت شده ولی گفتگوی میان اشخاص، گیلکی است. 
در شیوه نوشتار گفتگوها به گیلکی به اصول نگارش بر مبنای حروف عربی که در فارسی نیز رعایت می شود پایبند مانده ام.
اگر پرسشی درباره شیوه نگارش در این داستان دارید با کمال میل پاسخگو هستم.
یکی بود، یکی نبود. یکی بود که ته یه چاه خودش رو قایم کرده بود. اون چاه یه کتابخونه بزرگ و بلند بود. بالای چاه یه دایره بود که می‌شد از توش، آسمون شب و روز رو دید. و حقیقت اونجا بود، دنیای واقعی اون بیرون بود. ولی اون شخص نمی‌خواست بره بیرون. همون جا موند. هرروز خودش رو بین داستان‌ها گم کرد. شب‌ها کف زمین می‌خوابید، جایی شبیه قبر که بین خاک‌ها برای خودش کنده بود. سردش بود. پایان.
به منظور چالش صد کتاب در سال ( که تا حالا ۲۴ تاشو خوندم ) دنبال کتاب‌های کوتاه زیر صد صفحه میگردم که یه روزه بتونم بخوتم. این هم ازون دست بود و ده تا داستان کوتاه داشت. کتاب لحن طنز داره اما آخر هر داستان بغض میندازه تو گلوت. :( ولی از نویسنده خوشم اومد و یه کتاب دیگه هم ازش میخونم
 
کتاب خوب زیر صد صفحه میشناسید معرفی کنید بهم D: 
دیروز تو پستم گفته بودم برا خودم زیاد چیزی نمیخرم. بعداً فک کردم دیدم تنها چیزی که میخرم و زیاد هم بابتش پول میپردازم ه
"گتسبی به چراغ سبز ایمان داشت، به آینده لذتناکی که سال به سال از جلو ما عقب تر می رود. اگر این بار از چنگ ما گریخت چه باک، فردا تند تر خواهیم دوید و دستهایمان را درازتر خواهیم کرد و سرانجام یک بامداد خوش...
و بدینسان در قایق نشسته پارو برخلاف جریان بر آب می کوبیم،و بی امان به طرف گذشته رانده می شویم."
داستان کوتاهی درباره یک جنایتکار ثروتمند سی و چند ساله ست که خونه بزرگی تو لانگ آیلند داره و مهمونی های بزرگ برگزار می کنه. لیست آدمهای دعوت شده نشو
دانلود داستان گوهر نودهشتیا
دانلود داستان گوهر نودهشتیا
 
نام داستان: گوهرنویسنده: آیسا – کاربر انجمن نود و هشتیاژانر: اجتماعی، تراژدیمقدمه:گاهی، نیم نگاهی می‌تواند زندگی بخش باشد. هستند کسانی با طناب به دنبال محبت داوطلبانه به قعر چاه می‌روند.خلاصه:می‌خوام برتون گردونم به سی سال پیش.به دورانی که تنهای آرزوی مادر‌ها برای دخترهاشون، دیدن اون‌ها توی لباس سفید عروسی بوده و بس.دورانی که بلند پروازی برای دخترها عار بود و تنها راه تحقق آرز
یکی از سنتهای خانه ما ، بیان یک داستان طولانی دارای عواملی شبیه زندگی واقعی است
این داستان گویی راهکاری است  برای آموزش و فرهنگسازی غیر مستقیم به فرزندان. لذا در خانواده ما داستان آقای علوی سابقه طولانی دارد
همسر آقای علوی بانو خانم است و سه فرزند دارد به نام های زهره و زهرا و علی
مثلا اگر فرزند خانه از تاریکی می‌ترسد شب در داستان آقای علوی زهره به یک کمکان تاریک میرود و میترسد بعد چراغ  روشن میشود و معلوم میشود هیچ چیز ترسناکی وجود نداشت .
گیج فشار ویکا مدل 232.50
پرشر گیج ویکا 232.50 دارای ویژگی های زیر می باشد : سایز صفحه :63،100،160 میلی متر
کلاس دقت اندازه گیری : برای صفحه 63: 1.6 ,  برای صفحه 100 و 160 :1.0
پروس کانکشن : برای صفحه 63 : 1/4 اینچ , برای صفحه 100 و 160 :1/2 اینچ
بازه اندازه گیری فشار :
برای صفحه 63: 0….1 بار تا0….1000بار , برای صفحه 100: 0….1 بار تا0…1600بار , برای صفحه 160: 0….1بار تا 0…1600بار
متریال المت فشار : Stainless steel 316L , شیشه :Laminated safety glass
تا پشت سیستم نشستم و دستم به صفحه کلید خورد، گلویی صاف کردم، بلند و کشیده گفتم آآآآآآآآآآآآه. همزمان با آه من، جوشکار ساختمان روبرو نقطه جوشی را هدف قرار داد و صدای ترسناک جوش زدن بلند شد. آنقدر ناگهانی و همزمان که لحظه ای فکر کردم آه کشیده من استارتر دستگاه جوش بوده است. 
چپنین اژدرهایی هستیم
شاید واسه همینه که هیچ دختری سمتم نمیاد.
بیا. اژدرهای مهربونی هستم.
راستی برای شما همچین مسئله ای پیش نیومده؟
اگه اومده چرا می ترسی عزیزم؟
اگر به بافتنی خصوصا قلاب بافی علاقمندید و خیلی وقت است که به دنبال یادگیری آن هستید، اما وقت یا بودجه کلاس رفتن را ندارید، بهتر است سری به صفحه تازه تاسیس #قلاب_ رنگی در اینستاگرام بزنید تا از پایه آموزش ببینید و به طور رایگان این مهارت را در خود ایجاد و تقویت کنید. آموزش های ارائه شده به همراه عکس و فیلم مناسب ترین راه یادگیری آسان قلاب بافی هستند.
برخی از آموزش های ارائه شده:
- شروع قلاب بافی
- آموزش بافت پایه کوتاه
- آموزش بافت پایه بلند
- آموز
دستش را جلو آورد و طوری موهایم را کشید که ناله‌ام بلند شد. با کشیدن موهایم سرم را تا نزدیک صورتش بُرد و زیر گوشم زمزمه کرد :«بهت گفته بودم تو فقط سهم خودمی!» صدای نحس عدنان بود و نگاه نجسش را در نور چراغ قوه دیدم که باورم شد آخر اسیر هوس این #بعثی شده‌ام...  
 
ادامه داستان در ادامه مطلب...
 
متن کامل داستان در پیام رسان های اجتماعی تقدیم حضورتان
 
https://eitaa.com/dastanhaye_mamnooe
https://sapp.ir/dastanhaye_mamnooe
https://t.me/dastanhaye_mamnooe
 
ادامه مطلب
محصول پر فروش کد٣٣٣٠فقط ٣٩٠٠٠تومان(عمده)
کیفیت درجه١(جنس خارجى)سایز بسیار بزرگ(٣خونه)داراى بند بلند دوشىابعادکیف: ۴٣در٢٨سانتطلائى.کرم.سرمه اى.طوسى.نسکافه اى.مشکىتلفن ۰۲۱۳۶۸۳۲۰۸۵
سایت اصلی :
arzankif.ir
صفحه اصلی مطلب :
ورود به صفحه محصول تولیدی 
محصول پر فروش کد٣٣٣٠فقط ٣٩٠٠٠تومان(عمده)
کیفیت درجه١(جنس خارجى)سایز بسیار بزرگ(٣خونه)داراى بند بلند دوشىابعادکیف: ۴٣در٢٨سانتطلائى.کرم.سرمه اى.طوسى.نسکافه اى.مشکىتلفن ۰۲۱۳۶۸۳۲۰۸۵
سایت اصلی :
arzankif.ir
صفحه اصلی مطلب :
ورود به صفحه محصول تولیدی 
روزی به خاطر وقوع سیل زنان و کودکان دهکده شیوانا، درون ساختمان بزرگی پناه داده شدند و قرار شد چند نفر نگهبان مرد برای حفاظت از این ساختمان از بین اهالی دهکده انتخاب شوند. شیوانا مردان دهکده را جمع کرد و از آنها خواست تا برای این کار دواطلب شوند. جوانی بلند قد از بین مردان به پوزخند و خطاب به بقیه گفت: دختران و زنان موجودات کثیف و غیر قابل اعتمادی هستند و یک سالک معرفت هرگز خودش را برای محافظت از آنها به زحمت نمی اندازد! اما بقیه مردم به سخنان ا
هو القائم
 
بلند شو ... که حالا زود باید این خانه را آب و جارو کنیم ... نمی بینی دیر شده است ؟ بلند شو ... که زودتر باید ستاره ها را بچینیم و تزئینشان کنیم ... باید زودتر مهتاب را دعوت کنیم که بیاید ... بلند شو ... که باید این اشک ها را دانه دانه از روی صورت هایمان پاک کنیم ... و با آن قلموی قرمز رنگ، شیرین ترین لبخند تاریخ را نقاشی کنیم ... باید پلی بسازیم از ستاره ها، یا قایقی از رنگین کمان، که باید گذر کرد از این دریاهای طولانی ... بلند شو ... بیا پرهایمان را
نام کتاب: #بیابانی_و_هجرت | نویسنده: #محمود_دولت_آبادی | #موسسه_انتشارات_نگاه | ۱۱۶ صفحه.این کتاب شامل دو داستان به نام های #هجرت_سلیمان و #بیابانی است..هجرت سلیمان:همه چی از بدبینی سلیمان به همسرش (معصومه) شروع می شه و شروع داستان اینطوریه که معصومه رفته شهر و چندروزی مونده و توی روستا این حرف توی دهان مردم افتاده که معصومه بدکاره ست. در ادامه توی روستا چندتا دزدی رخ می ده و سلیمان مورد اتهام قرار می گیره و در انتها هم مجبور به فرار می شه. می شه گفت
خب خب خب. می خوام یه داستانی رو که با دو تا از دوستای خوبم نوشتم رو بزارم.ولی برای اینکه ببینم اگه بزارم کسی می خوانتش؛باید به این پست نظر بدین و بگید که داستان رو بزارم یانه؟
راستی برید ادامه مطلب تا داستان رو معرفی کنم.
ادامه مطلب
*باهوشی بچه های نسل جدید*
_موضوع داستان: علمی فلسفی_

*داستان اول*
دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.
معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد زیرا با وجود اینکه پستاندار عظیم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسیار کوچکى دارد.  
ادامه مطلب
داستان واقعی _امام زمان عج فرمودند : هوای کشورتان را داریم 
 
در زمان جنگ جهانی اول، هجوم دولت های روس و انگلیس به کشور اوج گرفته بود و آیت الله نائینی بسیار نگران و پریشان که وضع شیعیان به کجا می رسد. در همین موقعیت شبی به امام عصر ارواحنافداه متوسل شده و در حال توسل و گریه و ناراحتی به خواب می روند... 
 
 
در عالم رویا می بینند: دیواری است به شکل نقشه ایران شکست برداشته و در حال افتادن است در زیر این دیوار یک عده زن و بچه نشسته اند و نزدیک است دی
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.
در راه مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.
در راه مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.
ادا
وقتی بچه بودم کتاب‌های آگاتاکریستی و ولف‌گانگ اِکه باعث شد تا شغل رویاهام کارآگاهی بشه. گرچه هیچ وقت مسیر زندگیم حتی به نزدیکی این کار نرسید ولی صفحه حوادث روزنامه‌ها و منابع اینترنتی پلیسی و جنایی رو از من نگرفت.
حالا، بعد از سال‌ها داستان‌های واقعی جنایی خوندن، حیفه که اون‌ها رو تو وبلاگی ننویسم. چون بعضی‌ها بسیار خاص و جالبن و در منابع فارسی هم هیچ خبری ازشون نیست.
دوران قرنطینه کرونا فرصتی برای این کار شد. امیدوارم بعد از اون هم ادا
عرفه ۹۴ مصلی  دانشگاه
سرم گذاشتم روی شانه ف و گریه کردم ..جلسه دومی که میم میامد ..
عرفه ۹۵ حرم امام رضا بودم ..خون گریه می کردم ...اوج حال بدم بود و رفتن ...
عرفه ۹۶ ...گلستان شهدا بودم ...حالم هنوز خراب ...
عرفه ۹۷ ...مصلی دانشگاه 
عرفه ۹۸ مصلی دانشگاه ..بلند بلند گریه کردم و خواستم از خدا که از دلم و یادم بری ...اگه درست نمیشه ....
عرفه ۹۹ ...
عیدتون مبارک ....
پ ن :هرکسی اسماعیلی داره که باید به قربانگاه ببرد ...من منتظر نشونه ام ...
پ ن :به تاریخ اشک های بلند بلن
اگر به بافتنی خصوصا قلاب بافی علاقمندید و خیلی وقت است که به دنبال یادگیری آن هستید، اما وقت یا بودجه کلاس رفتن را ندارید، بهتر است سری به صفحه تازه تاسیس #قلاب_ رنگی در اینستاگرام بزنید تا از پایه آموزش ببینید و به طور رایگان این مهارت را در خود ایجاد و تقویت کنید. آموزش های ارائه شده به همراه عکس و فیلم مناسب ترین راه یادگیری آسان قلاب بافی هستند.
برخی از آموزش های ارائه شده:
- شروع قلاب بافی
- آموزش بافت پایه کوتاه
- آموزش بافت پایه بلند
- آموز
نام کتاب: #یکی_بود_و_یکی_نبود | نویسنده: #محمد_علی_جمالزاده | ناشر: #بنگاه_پروین | ۱۲۸ صفحه.جمالزاده ۹۸ سال پیش با این کتاب داستان رو وارد زندگی ما ایرانی ها کرد. کتاب دارای ۶ حکایت است، به نام های :#فارسی_شکر_است | #رجل_سیاسی | #دوستی_خاله_خرسه | #درد_دل_ملا_قربانعلی | #بیله_دیک_بیله_چقندر | #ویلان_الدوله.برشی از کتاب:و آقای فیلسوف بنا کرد بخواندن یک مبلغی شعر فرانسه که از قضا من سابق یکبار شنیده و میدانستم مال شاعر فرانسوی ویکتور هوگو است و دخلی به لاما
اولین اتفاق شوکه کننده ای که باهاش مواجه شدم با دیدن عکس جوجومویز در پشت جلد بود!!!  تمام تصوراتم بر باد رفت! من فکر می کردم جوجو مویز یک مرده  
و اما از اونجایی که همیشه دقیقه نودی کتاب می خونم. تو وقت اضافه نتونستم تمومش کنم چون تو تاکسی تمام حواسم متوجه دست و بینی یخ زده ام بود و از طرفی راننده آهنگ ترکی استانبولی گذاشته بود. بنابراین بیست صفحه پایانی رو از رو عکسایی که گرفته بودم، خوندم
خب باید بگم که داستان شروع اندکی گیج کننده ای داشت و در

آموزش ضبط فیلم از صفحه نمایش در آیفون
 
 آموزش ضبط ویدیو از صفحه نمایش آیفون
 
شما می خواهید از صفحه نمایش خود بر روی آی فون خود فیلم تهیه کنید. بر خلاف بسیاری از گوشی های آندروید،که هیچ روش واضح برای انجام آن وجود دارد، اما اپل دارای قابلیت ضبط صفحه نمایش در iOS است - شما فقط باید بدانید که چگونه آن را پیدا کنید.
ادامه مطلب
کتاب ملت عشق
نویسنده: الیف شافاک
مترجم: انسیه رضایی
ناشر : نسیم قلم
رقعی شومیز
416 صفحه
این کتاب دو داستان را شامل می‌شود که به زیبایی در کنار هم و در یک کتاب
گنجانده شده است. دورمان که موازی هم جلو می‌رود. و به گونه‌ای به همدیگر
ارتباط دارند. یکی از این داستان‌ها در سال ۲۰۰۸ در امریکا و دیگری در قرن
هفتم در قونیه اتفاق می‌افتد. ملت عشق داستان زندگی زنی در غرب را روایت
می‌کند که با عرفان شرق آشنا می‌شود.داستان اول کتاب مربوط به اللا
روبینش
عشقش داشت میخندید بهش بلند بلند قهقه میزد 
مرد از جاش بلند شد اروم گف بسه!
زن ادامه داد بلندتر و بیشتر خندید مرد سمتش اومد و فریاد زد ایوی بسه! 
مرد گلوی زنش فشرد گریه کرد و فریاد زد بسه! 
اونقدر فشار داد که از بی جان تو بغل مرد افتاد.
گریه‌ی مرد شدت گرفت سر زن توی سینه اش فشرد و محکم بغلش کرد و بین هق هق های مردانش مدام میگف "دوست دارم" ...."دوست دارم"..."دوست دارم"

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها